










رهيافتي به منظومه فکري رهبر معظم انقلاب (مدظلّه العالي) در حوزهی پاسخگويي به سؤالات و شبهات
اساسیترین اقدامات شبههزدایی و پاسخگویی(2)
در دنيا هم اكنون در بُعد اعتقادى، ديگر آن شبهات توحيد و خداشناسى و اصل دين كه زمانى رايج بود، خيلى مطرح نيست؛ ليكن شبهات گوناگون ديگرى مطرح است؛ شبهاتى مربوط به امام زمان(عج)، شبهاتى از ناحيهى وهابيها نسبت به عقايد شيعى، شبهاتى مربوط به ركن اساسى نظام ما - يعنى ولايت فقيه كه يك امر اعتقادى و استدلالى است - شبهاتى مربوط به اينكه آيا دين اسلام براى ادارهى زندگى جامعيت دارد و اصولاً آيا اسلام دين سياست و زندگى هم است يا نه و يا صرفاً دينى بهمعناى اعتقاد و عمل شخصى است؟ الان مجموعهى اين شبهات مطرح است.[1] پاسخ به شبهه نيز بدون شناخت شبهه، ناممكن است.[2]
غالب شبهاتي که افرادي که خودشان را روشنفکر قلمداد ميکنند، مطرح ميکنند، ... خاستگاههاي بيگانه و غربي دارد... گاه پنجاه يا صد سال، از اعتبار آنها گذشته!... فضلاي ما، بايد خاستگاه شبهات را پيدا کنند؛ خودشان را آماده و مجهز کنند که قبل از ورود شبهه، ذهنها را مصونيّت ببخشند.[3]
امروز شبهههائى مطرح ميشود كه آماج آن شبههها نظام است. شبهات دينى، شبهات سياسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزريق ميشود – بهخصوص در ميان جوانان- هدفش فقط اين است كه يكى را از يك فكرى منتقل كند به يك فكر ديگرى؛ هدفش اين است كه پشتوانههاى انسانى نظام را از بين ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهنها مخدوش كند؛ دشمنى با نظام است.[4]
آنچه مربوط به ايمان مردم است، آنچه مربوط به حقانيت اسلام و قرآن و احكام الهى است، آنچه مربوط به درآميختگى و وحدت دين و سياست است، آنچه مربوط به مبانى خاص جمهورى اسلامى است؛ همهى اينها مورد چالش است و اين چالش بهشكل بسيار جدى دارد دنبال مىشود. مخالفان نظام جمهورى اسلامى فقط يك مشت فحاشهايى كه در راديو و تلويزيونها بنشينند و ياوهسرايى سياسى بكنند، نيستند؛ افراد متفكر را به كار گرفتهاند؛ آدمهايى را كه در زمينههاى فكرى - چه دينى، چه سياسى- مىتوانند حرفى به ميدان بياورند، بهكار گرفتهاند و دارند پول خرج مىكنند و فكر درست مىكنند و آن را به جامعه تزريق مىكنند.[5]
يكى از دلايلى كه انقلاب اسلامى توانسته است در مقابل كارشكنيهاى غرب ايستادگى كند همين است؛ ما فكر به ميدان آورديم؛ ما مثل يك كودتا عمل نكرديم. امروز تفكرات اجتماعى و سياسى جمهورى اسلامى، تفكرات سياسى و اجتماعى غرب را بهطور جد به چالش كشيده است؛ همين مسئلهى مردمسالارى دينى و مسئلهى پيگيرى عدالت... اين مسئلهى عدالت و تعميم آن به همهى ميدانهاى قضاوتهاى سياسى و اجتماعى، جزو افكار و نوآوريهاى جمهورى اسلامى در عرصهى سياسى دنياى امروز است كه اينها را به چالش مىكشد.[6]
يك نفر مىآيد فكر و شبهه و پيشنهاد فكرىيى را در ميان مىگذارد؛ اگر بخواهيم درست انتخاب كنيم، بايد بتوانيم آن را بشناسيم، بفهميم، تجزيه و تحليل كنيم و نقاط و بخشهاى غلط آن را كنار بزنيم؛ و اگر بخش درستى دارد، آن را بگيريم و با بخشهاى درست خودمان در هم بياميزيم و مخلوق خودمان را ارائه دهيم.[7]
در هرجا كه با مخاطبين خودمان مواجه هستيم - اوّل بايد بدانيم كه آن سؤال و استفهامى كه در ذهن جوان است، چيست. البته مواردى هم پيش مىآيد كه سؤال و استفهامى كه در ذهن اوست، اهميت كمى دارد و شما ترجيح مىدهيد چيز مهمترى را به او بگوييد. البته بايد همينطور عمل كنيد؛ ليكن امروز كه ابهامات، سؤالها و استفهامهاى گوناگون را به فكر قشرهاى مختلف - علىالخصوص جوانان- تزريق مىكنند، مبلّغ دين بايستى آن شبهه را، آن موج مخرّب و مفسد و مضرّ را بشناسد تا بداند كه مىخواهد علاج چه دردى را بكند و كدام خلأ را مىخواهد پركند.[8]
اينكه شما ملاحظه ميكنيد از سالهاى دههى 60، از دوران حيات بابركت امام، چه دشمنان بيرونى و چه مزدوران يا نوكران بىمزد و منت آنها از داخل، مقدسات دينى را، حقايق دينى را، بيّنات اسلامى را مورد ترديد و انكار قرار دادند، اين يك چيز تصادفى نبوده است؛ روى اين تكيه داشتهاند. اين مسئله از ماجراى سلمان رشدى آغاز شد تا فيلمهاى ضد اسلام هاليوودى، تا كاريكاتورها، تا قرآنسوزى، تا حوادث گوناگونى كه عليه اسلام در اين گوشه و آن گوشه اتفاق افتاد، براى اينكه ايمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامى كم كنند. در داخل كشور، از طرق مختلف، پايههاى ايمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل كنند؛ از اشاعهى بىبندوبارى و اباحيگرى، تا ترويج عرفانهاى كاذب - جنس بدلى عرفان حقيقى - تا ترويج بهائيت، تا ترويج شبكهى كليساهاى خانگى؛ اينها كارهائى است كه امروز با مطالعه و تدبير و پيشبينى دشمنان اسلام دارد انجام ميگيرد؛ هدفش هم اين است كه دين را در جامعه ضعيف كند.[9]
مسئله ديگر، مبارزهى با خرافات است. در كنار ترويج و تبليغ معارف اصيل دينى و اسلام ناب، بايد با خرافات مبارزه كرد. كسانى دارند روزبهروز خرافات جديدى را وارد جامعهى ما مىكنند. مبارزهى با خرافات را بايد جدى بگيريد. اين روش علماى ما بوده... ما خيال مىكنيم اگر با يك مطلبى كه مورد عقيدهى مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت كرديم، بر خلاف شئون روحانى عمل كردهايم؛ نه، شأن روحانى اين است... در مبارزهى با خرافات شجاع باشيد. البته خرافه چيست؟ خود اين مهم است. بعضيها هستند كه حقايق دينى را هم بهعنوان خرافه انكار مىكنند. ما كارى با آنها نداريم. آنچه كه با كتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده، از دين است؛ چه حالا عقول بپسندند يا نپسندند. از اين حمايت و دفاع كنيد. آنچه كه با دليل معتبر ثابت نشده است و با مبانى و اصول دينى معارضه ندارد، دربارهى آن ساكت بمانيد. آنچه كه با يكى از اصول دينى معارضه دارد و مدرك معتبرى ندارد، ردش كنيد. اين مىشود خرافه، و معيار خرافه اين است. امروز شما ببينيد مدعيان ارتباط با امام زمان و ارتباط با غيب، با شكلهاى مختلف در جامعه دارند كار مىكنند. البته اين همه نشانهى اين است كه گرايش به دين، يك عنصر اصلى در زندگى مردم است. مردم به مسائل دينى علاقه دارند كه آدم خرافهساز مىرود خرافه درست مىكند؛ چون آن كالاى اصلى در اختيارش نيست، كالاى تقلبى را به ميدان مىآورد تا اينكه مردم را جذب كند. اين نشانهى گرايش مردم به دين است. اما خوب، اين خطرناك است. در مقابلهى با خرافات و آن چيزهايى كه از دين نيست، شجاع باشيد و بگوييد. ملاحظهى اينكه حالا ممكن است كسى بدش بيايد يا ممكن است چه بكند، نكنيد؛ كه غالباً در مواردى انسان متأسفانه مىبيند كه اين مراعاتها هست.[10]
البته در همينجا، من به همهى علاقهمندان و عشّاق گسترش اسلام عرض كنم كه درست نقطهى مقابل اين پيروزى، آن است كه كسانى خرافات را به نام اسلام بيان كنند. بزرگترين دشمنى در اين قسمت با اسلام، همين است كه كسانى به نام اسلام، به نام دين خدا و به نام محبّت اهل بيت عليهمالسّلام، خرافاتى را اشاعه دهند كه وقتى كسانى از اين خرافات اطّلاع پيدا مىكنند، بگويند «اگر اسلام اين است، ما اين اسلام را نمىخواهيم!» اين، ضربهى بزرگى است... مبلّغان دينى، علماى دينى، متفكّران دينى، عشّاق گسترش اسلام، علاقهمندان به اسلام و اهلبيت عليهمالسّلام بايد توجّه كنند كه اسلام و قرآن، با استدلال و منطق همراه است. مكتب اهل بيت، با منطق و استدلال همراه است. اگر استدلال را از آن جدا كردند و به جاى استدلال، خداى نكرده چيزى را وارد كردند كه از منطق دور است و جنبهى خرافى دارد، اين درست ضدّ استدلال عمل خواهد كرد.[11]
امروز... هر چند صباحي، يک نفر در دنيا سر بلند ميکند و کتابي مينويسد؛ کتاب او را به زبانهاي ديـگـر ترجمه ميکنند و چهار نفر هم، مُروّجش ميشوند؛ ما چه کار کنيم؟ ما اينجا در مدرسهی فيضيّه، يا در حوزهی قم، يا در مسجدمان در فلان شهرِ کشور، بنشينيم تا ببينيم چه حرفي از خارج آمد که فلان نقطهاش، اشاره يا تعريضي به مسائل ديني دارد؛ و بنا کنيم همان نقطه را ردّ کردن؟ اين، درست است!... يا نه؛ حوزه بايد در متن حوادث علمي عالم باشد؟
... چرا ما از اوّل، متوجه نباشيم که چه چيزي دارد در دنيا فراهم و فرآورده ميشود تا به افکار بشر داده بشود؛ تا خودمان را از ريشه آماده کنيم؟
... چنانچه حوزههاي علميّه، متوجه بودند و خودشان را هماهنگ ميکردند و پيش ميبردند، ميتوانستند به موقع و بهجا، آن افکار صحيح اسلامي را بدهند و نگذارند که در موضع تدافعي قرار بگيرند؛ هميشه، موضع تهاجمي و تبييني داشته باشند. پس، بايستي خودشان را با افکاري که به نحوي، با مسائل اسلامي ارتباط پيدا ميکند، هماهنگ نمايند؛... بايستي با تحوّلات جهاني آشنا بود تا برخورد انفعالي، پيش نيايد؛ بلکه برخوردِ فعّال پيش بيابد.[12]
امروز، مباحث و شبهههاي جديد و حرفهاي تازهاي در دنيا مطرح است؛ بعضي از آنها هم، داراي پايههاي علمي يا شبهی علمي است. آن کسي که ميخواهد دين را تبليغ کند؛ نظر دين را بيان کند؛ يا به تعبيري، از دين دفاع کند ـ هميشه هم، دفاع نيست؛ گاهي تبيين است ـ او بايستي بداند که اين جريانهاي فکري و اين حرفهاي تازه در دنيا، چيست. اين شناخت، براي حوزههاي ما، لازم است.[13]
کار مراجعهي به پايگاههاي اينترنتي بيگانه هم خيلي کار خوبي است و کار مفيدي است که بدانيد در آن ميدان چه ميگذرد. [14]
عزيزان من! يكى از خدمتهايى كه دشمنان ما به ما مىكنند، همين است كه به ما نشان مىدهند در تبليغ روى چه نقاطى بايد متمركز شويم.[15]
برنامهى دينى بايد نسبت به دين شبههزدا باشد، نه شبههزا. من گاهى بعضى از بيانات دينى را از تلويزيون يا از راديو گوش مىكنم و مىبينم شبهه ايجاد مىكند! حديث سستى، حرف نامعقولى، مطلبى كه در جمع مثلاً بيست نفرى يا پنجاه نفرهى يك عده مؤمن مخلص، گفتنش خوب است و ايمان آنها را زياد مىكند، در سطح ميليونى مردم به زبانآوردن، جز اينكه ايمان عدهيى را سست و در ذهنشان ترديد ايجاد كند، هيچ فايدهى ديگرى ندارد. از اين چيزها بايد پرهيز كرد. بيان دينى و تبيين دينى بايد شبههزدا، روشن، قوى، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبههزا و كليشهيى نباشد.[16]
ما بايد مطالبى را آماده كنيم كه رد انحرافات و تحريفات و اشتباهاتى باشد كه به شكل خوراك فكرى، در كتابها و جزوههاى مختلف، ميان جوانان ما تقسيم مىشود.حتى گاهى نادانسته، در جزوهها و كتابهاى درسى دانشگاه و نيز در گفتگوهايى كه در رسانههاى جمعى ما منتشر مىشود، اين مطالب مىآيد! ما بايستى پاسخ اينها را آماده بكنيم. [17]
شايد اگر در كشور ما فرضاً در يك موضوع هيچ كتابى وجود نداشته باشد، يا هيچ تأليف درستى نباشد، آدم حس نكند كه به اين كتاب نياز هست؛ ولى وقتىكه اين كتاب مطرح مىشود، مىبينيم نه، ذهنها آن را مىخواهند. پس، معنايش اين است كه ما به هر فرآوردهى فكر و فرهنگ انسانى نياز داريم و بايستى آن را بدانيم. البته اين حرف معنايش آن نيست كه ما در زمينهى توليد و چاپ و نشر كتاب، بىمبالاتى كنيم. بىمبالاتى جايز نيست. من به آقايان مسئوولان مسائل فرهنگى هم دائماً اين نكته را گفتهام و باز هم مىگويم كه ما بايستى بدانيم يك دولت، همچنان كه نسبت به بسيارى از امور مردم مسؤول است - كلكم مسؤول عن رعيته - مسؤول وضع معيشتشان، وضع اقتصادشان، وضع سياستشان، وضع فرهنگشان، وضع تحصيلاتشان، وضع بهداشتشان؛ مسؤول وضع ذهنشان هم هست... بنابراين، خواست، يك امر مطلق نيست؛ آن خواستى كه بر طبق مصلحت است، مطلوب است. تشخيص مصلحت هم به عهدهى آن كسى است كه مسؤول است.
به نظر من در باب نظريهپردازى نبايد محدوديتى وجود داشته باشد. بيشتر بايستى براى نقد و ارزيابى و جداكردن سره از ناسره همّت شود؛ اما در زمينهى كار عملياتى، بايد جلوِ كتابهاى مضرّ را گرفت. ما كتاب عملياتى داريم. كتاب عملياتى اين است كه عملاً يك نفر را دچار مشكل مىكند؛ مثل همان احساسات جنسى كه اوّل گفتم. اينجا بحث نظريه نيست. اين كسى كه خواند، خودش به طور طبيعى تحت تأثير قرار مىگيرد. جلوِ اين را بايد گرفت؛ اين اصلاً چيز قابل نقدى نيست. اين ملاك است؛ يعنى آن نوشتهاى كه وقتى وارد بازار فرهنگ شد، مشغول عمليات مىشود و قابل اين نيست كه به آن جواب داده شود، مضرّ است و بايستى جلوش را گرفت.[18]
... از چند ماه پيش، انواع وسوسههاى تبليغاتى از سوى دشمنان كشور شروع شده است و خناسانى هم از داخل به آن كمك مىكنند... طرح برخى شبهات غالباً موهوم كه متأسفانه بعضى از مطبوعات بدان دامن مىزنند و دربارهى آن بزرگنمايى مىكنند، كمك به دشمن است... طرح اينگونه شبهات در روزنامهها بدون توجه به پاسخ اشخاص صالح، گمراه كننده و فتنه انگيز است.[19]
--------------------------------------------------------
[1]. بيانات در ديدار با مدرسان و مسؤولان دبيرستان علوم و معارف اسلامى شهيد مطهرى 1368/12/27
[2]. پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علميه 1381/11/16
[3]. بيانات مقام معظم رهبري در آغاز درس خارج فقه، 1380/6/19، به نقل از کتاب حوزه و روحانيت در نگاه رهبري
[4]. بيانات در اجتماع بزرگ طلاب و فضلاي حوزه علميه قم 1389/7/29
[5]. بیانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1384/06/17
[6]. ديدار با روحانيون 1385/08/17
[7]. بيانات در ديدار دانشجويان بسيجى 1384/03/05
[8]. بيانات در ديدار علما و روحانيون در آستانهى ماه محرم 1377/02/02
[9] . بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم 1389/07/27
[10]. ديدار با روحانيون 1385/08/17
[11]. همان
[12]. بيانات در آغاز درس خارج فقه، 1370/6/31 ، به نقل از کتاب حوزه و روحانيت در نگاه رهبري.
[13]. متن کامل بيانات مقام معظم رهبري در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28 ، به نقل از کتاب حوزه و روحانيت در نگاه رهبري.
[14] . بيانات در جمع مسئولين و دست اندر کاران مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات- 1380
[15] . بيانات در ديدار با علما و روحانيون در آستانهى ماه مبارك رمضان 1376/10/03
[16] . بيانات در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما 1383/09/11
[17] . سخنرانى در آغاز هفتمين گردهمايى ائمهى جمعهى سراسر كشور 1370/06/25
[18] . مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب 1377/03/05
[19] . پاسخ به نامهى گروههاى موسوم به «ائتلاف خط امام»1377/07/12
«إنَّ الأَرضَ لا تَخلو مِن أن يَكونَ فيها إمامٌ مِنّا؛»
«زمين از اين كه امامى از ما داشته باشد، خالى نمىماند.»